کد مطلب:25355
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
در كتاب موسوعة كلمات الامام الحسين(المؤلف، محمد، تحقيقات باقرالعلوم، صفحة 72 و 71.تأليف: حجةالاسلام محمود شريفي، سيد حسين زينالي، محمود احمديان، سيد محمود مدني.) روايتي آمده مشتمل بر پرسش و پاسخهايي كه بين يك يهودي و پيامبر اكرم (9) واقع شده است.
در اين روايت پرسشهايي مطرح شده كه تنها سؤال هفتم براي ما موجب شبهه و ايجاد سؤال گرديده است. متن سؤال هفتم از حديث، به شرح زير ميباشد:
قال: صدقت يا محمد، فاخبرني عن السابع، ما فضل الرجال علي النسأ؟ فقال النبي (9): كفضل السمأ علي الارض و كفضل السمأ علي الارض. المأ يحيي كل شيء و بالرجال يحيي النسأ. لو لا الرجال ما خلق اللّه النسأ، و ما مراة تدخل الجنه اِلاّبفضل الرجال قال الله تبارك و تعالي، الرجال قوامون علي النسأ.
فقال: يا محمد لأي شيء هذا هكذا؟
فقال النبي(9): خلق آدم صلوات الله عليه من طين و من صلبه و نفسه خلق النسأ و ادل من اطاع النسأ آدم صلوات الله عليه. فانزله من الجنة و قد بين اللّه فضل الرّجال علي النّسأ في الدنيا. ألا تري النسأ كيف يحضن فلا يمكنهنَّ الحبارة.
لطفاً در مورد متن فوق توضيح دهيد تا شبهة ايجاد شده برطرف گردد. و همچنين با توجه به خلقت حوّا، آيا زن بعد از مرد آفريده شده است؟
خواهر عزيز و ارجمند، پاسخ سؤالتان به شرح زير تقديم ميگردد، اميد كه راهگشاي راهتان باشد: در ابتداي پاسخ تذكر اين نكته ضروري است كه: در برخورد با روايات و قبل از استناد به آن اولين كاري كه بايد انجام دهيم، عرضه نمودن آن روايات به قرآن و معارف قرآني ميباشد و در صورتي كه با روح قرآن سازگاري داشت، مورد استناد واقع ميشود. دربارة نكتة مورد سؤال يعني فضل مرد بر زن، همانطور كه مطرح شد; در ابتدا بايد آن را از منظر قرآن بررسي نموده و ببينيم جايگاه انسان در قرآن چگونه است تا بدانيم كه زن چه مقامي دارد. اولاً : وقتي خداوند هدف رسالت را بيان ميفرمايد كه: شَهرُ رمضان الذي اُنزِل فيه القرآن هدي للناس و...(18) ماهي كه قرآن، براي راهنمايي مردم و نشانههاي هدايت و ... در آن نازل شده است. معلوم ميشود قرآن براي هدايت و تعليم و تزكية انسان آمده است (نه مرد) و صنف و گروه خاصّي را برتر نميداند تا روي سخن و برنامة هدايتش براي آن صنف باشد. و زماني كه مسألة زن و مرد را مطرح ميكند، آنها را از زاوية انسانيت مورد بررسي قرار ميدهد نه از زاوية جنسيّت.
ثانياً: آنچه حقيقت انسان را تشكيل ميدهد روح است نه بدن! لذا جسم ابزاري بيش نيست و اين ابزار گاهي مؤنث است گاهي مذكر. اما روح نه مذكر است و نه مؤنث. بنابراين در فرهنگ قرآني هيچ كدام از زن و مرد بر يكديگر برتري و فضيلتي ندارند مگر به واسطة تقويَ.
زيرا اگر ما فضيلت را به ارزشهايي همچون علم، ايمان، عزت، صداقت و ... بدانيم اين ارزشها و اوصاف نه مؤنثاند و نه مذكر. و موصوف هم كه عالم، مؤمن، عزيز، متقي و ... است نه مؤنث است و نه مذكر. چون موصوفِ اين صفات، روح و جان انسانهاست. و اگر فضيلت را به عقل بدانيم ـ چه عقل نظري و چه عقل عملي ـ باز هم نه مؤنث است و نه مذكر. زيرا جنسيّت در انديشه و علم (كه وصف عقل نظري است) و اراده، اخلاص و ايمان (كه وصف عقلي عملي است) راه ندارد. يعني وصف كه مؤنث و مذكر نيست، موصوف هم مؤنث و مذكر نميباشد. (مثلاً دل كه كارش كشف و شهود است نه مذكر است نه مؤنث، جان كه وصفش فجور و تقوي است نه مذكر است و نه مؤنث.) با توجه به مطالب فوق برتري و فضيلتي بين زن و مرد وجود ندارد مگر به واسطة كسب علوم و معارف و عمل به آنها همچنان كه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «اِنّ اكرمكم عندالله اتَقيكم» اما نظر قرآن در مورد خلقت زن: خداوند متعال در سورة نسأ ميفرمايد: «ياايها النّاس اتقوا ربَكُم الذي خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا كثيرا و نسأً و ...(19)
اي مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد. همان كسي كه همة شما را از يك انسان آفريد; و همسر او را نيز از جنس او خلق كرد; و از آن دو مردان و زنان فراواني منتشر ساخت.» بنا به فرمايش آيتالله جوادي آملي، منظور از «نفس» در اين آية شريفه گوهر، ذات، اصل و واقعيت عيني شيء است، نه روح و جان و روان و مانند آن . مثلاً وقتي گفته ميشود: فلان شيء فيالنفسه چنين است يعني در ذات و اصل هستي خويش چنين است. در اين آية شريفه نيز «خَلَقُكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زَوجَها» يعني خداوند شما را از يك گوهر و ذات خلق كرد و از همان ذات و اصل، جفتش را نيز آفريد. پس از اين آيه چنين برداشت ميشود كه: اولاً: همه انسانها چه زن و چه مرد، از يك گوهر و ذات خلق شدهاند. ثانياً: اولين زن كه همسر اولين مرد بوده او هم از همان ذات و گوهر عيني آفريده شده است نه از گوهر ديگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او.
و اما در مورد آية مباركه 34 از همين سوره: «الرجال قوامون علي النسأ»(20) بايد به اين نكته توجه داشت كه اساس تشكيل خانواده بر دو پايه استوار است، پايه اول: مهر، محبت، عطوفت و جاذبههاي عاطفي كه به عهدة زن ميباشد.
پايه دوم: مديريت، تأمين هزينه، تعهد كارهاي اجرايي، سرپرستي و دفاع از خانواده كه به عهدة مرد است. و آية مذكور اشاره به پاية دوم دارد.يعني مردان در بُعد اجرايي و اجتماعي بر زنان سرپرستي دارند. البته اين امر هم به خاطر وجود خصوصياتي است كه در مردان وجود دارد مانند نيرو و بنية جسمي قويتر، غلبه داشتن قدرت تفكر بر عاطفة آنها و ... و اين يك قانون كلي است، هر چند در بعضي موارد عكس اين قانون هم ممكن است صادق باشد. علاوه بر اين با بررسي موقعيت زن در متن اجتماع بيشتر ميتوان به جايگاه او پي برد به عبارت ديگر ما در جامعة انساني نيازمند عواملي هستيم كه صفا، صميميت ، صداقت و عاطفه و ساير صفات انساني را در جامعه تأمين كند و صِرف قانون و مقررّات سياسي، نظامي يا ... براي تحقق اين امر كافي نيست. ضمناً جامعة بزرگ انسانها از واحدهاي كوچك خانواده تشكيل ميشود و تا زماني كه در اين واحدها، ارزشهاي انساني شكل نگيرد، در جامعة بزرگتر كه يك مجتمع رسمي است هرگز ارزشها حاكم نخواهد شد و مهمترين عاملي كه بين افراد خانواده، رأفت و گذشت و ايثار و دوستي برقرار ميكند، زن (يا مادر) است; زيرا مادر مبدأ پيدايش و پرورش فرزنداني است كه هر كدام به ديگري وابستهاند. افرادي كه از يك زن متولد ميشوند نسبت به يكديگر مهربان بوده و پيوند فطري خود را در پرتو تعاليم ديني شكوفا ميكنند. در فرهنگ اين اسلام، حفظ اين پيوند از واجبات مهم بوده و قطع آن موجب محروميّت از رحمت ويژة خداوند خواهد شد. «الذين يَنقصُون عهدالله مِن بعدِ ميثاقِهِ و يَقطعون ماامرالله به ان يُوصل و يفسدون فيالارض اولئك هم الخاسرون» (21)
آنان كه پيمان خدا را پس از محكم بستن آن ميشكنند و رشتهاي را كه خداوند امر به پيوند آن كرده ميگسلند و در زمين فساد ميكنند، به حقيقت آنها زيانكاران عالم هستند. و اين بيانگر مقام والاي زن است كه پايهگذار قانون ارحام و صلة رحم است.
از سوي ديگر،نقش زن در ايجاد ارتباط با مرد ـ به عنوان همسرـ و ايجاد رابطه ميان مرد و افرادي كه بعداً متولدميشوند ـ به عنوان پدر و فرزند ـ نقشي بس مهم است.
زن ابتدا مرد را جذب كرده و رأفت و عطوفت را محور ارتباط با او قرار ميدهد و سپس با كمك همان عنصر، خانوادهاي آرام و ارحامي مهربان را تشكيل ميدهد. زن مرد اجنبي را رحم ميكند. با تكثير نسل دو خانواده را به هم مرتبط ميسازد و حتي گاه با شيردادن. افراد بيگانه را هم محرم نموده و پيوند رضاعي برقرار ميسازد. بنابراين، با اندكي تأمل و دقت ميتوان دريافت كه اصالت خانواده بر عهدة زن است و مضمون اين قسمت حديث مورد سؤال به هيچ وجه مطابق با اصول كلي اسلام نيست. البته احاديثي كه در باب خلقت انسان نقل شده بسيار است; لكن رواياتي از اين قبيل را بعضي از بزرگان علم (همچون علامه طباطبايي (;» نپذيرفته و صريحاً اظهار نظر كردهاند كه اين احاديث از اسرائيليات است چنان كه مضمون احاديث هم مشابه نظر يهود در اين زمينه است. بعضي ديگر از علمأ هم سخني در اين خصوص نگفتهاند. ما نيز مطالبي كه در قرآن كريم به آن تصريح شده و علمأ هم آن مطالب را بيان كردهاند ميپذيريم. اما در صورت تعارض روايات با آيات قرآن، مجبور نيستيم روايات را بپذيريم.
براي كسب معارف بيشتر در اين زمينه، مطالعه كتاب ارزشمند «زن در آيينة جلال و جمال از آيتالله جوادي آملي را به شما دوست عزيز توصيه ميكنيم. تا با خوشه چيني از اين بوستان معارف الهي جايي براي شك و شبهه در ذهن و قلب پاكتان باقي نماند.
پاورقي:
18- بقره، آية 185 .
19- نسأ، آية 1.
20- نسأ، آية 34.
21- سوره مباركه بقره، آيه 27 .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.